۲۲ شهریور ۱۳۸۸

گریز



بچه ، عروسک را توی چمدان می گذارد.
مادر ، بچه را توی چمدان می گذلرد.
پدر ، مادر و خانه را توی چمدان می گذارد.
بیرون ، پدر را با چمدان توی چمدان می گذارد.

همه چیز برگشت می کند.
توی جنگل ؛ پنهان هستند:
یک عروسک ، یک بچه ، یک مادر ، یک پدر ، یک خانه ، دو چمدان ، .... یک گریز.





پ.ن : این یعنی با وبلاگم آشتی کردم
پ.ن. : این یعنی به زودی قسمت سوم داستان رو آپ می کنم. (:


هیچ نظری موجود نیست: